ماشین ها 1 - زبان اصلی

 بالا - زبان اصلی

کارل یه پیرمرد مهربون و دوست‌داشتنیه که عاشق ماجراجویی هست. اون یه روز تصمیم می‌گیره با هزاران بادکنک رنگی، خونه‌اش رو به پرواز دربیاره و به یه سفر پرماجرا به سمت آمریکای جنوبی بره. تو این سفر، یه پسر بچه بامزه به اسم راسل که عاشق اکتشافاته، به طور اتفاقی باهاش همسفر می‌شه. تو راه، اتفاقات خیلی جالبی می‌افته و کارل و راسل با آدم‌ها و موجودات جدیدی آشنا می‌شن.

 آرزو - زبان اصلی

پادشاه آرزوهای مردم رو توی قصرش حبس کرده. کلی آرزوی بزرگ و کوچیک و رنگارنگ که مخفیانه زندانی شدن تا برآورده نشن. آشا دختر جوونیه که متوجه نیت شوم پادشاه می‌شه، برای همین از ستاره‌ها کمک می‌خواد تا بتونه آرزوهای مردم سرزمینش رو نجات بده. ستاره‌ها هم درخواست آشا رو رد نمی‌کنن و یه ستاره‌ی کوچیک و نورانی راهی زمین می‌شه تا ناجی آرزوها باشه. پادشاه از موضوع ستاره خبردار می‌شه و تصمیم می‌گیره ستاره رو به چنگ بیاره، ولی آشا هم بیکار نمی‌نشینه. از درسا تکون نخور که قراره هم یه انیمیشن قشنگ ببینیم و هم کلی یاد کارتون‌های خاطره‌انگیز قدیمی بیفتیم.

 داستان اسباب بازی 3 - زبان اصلی

اندی دیگه بزرگ شده و کم کم روانه رفتن به دانشگاه میشه و اسباب بازی هایش که “وودی” و “باز” هم جزء آن‌ها هستند قرار است که داخل اتاق زیرشیروونی انبار شوند. ولی قبل از اینکه این اتفاق بیفتد به صورت تصادفی دور انداخته میشوند و بعد از گذراندن ماجراهایی، خود را در یک مهدکودک می یابند…

 داستان اسباب بازی 2 - زبان اصلی

“وودی” توسط یک جمع کننده اسباب بازی دزدیده میشود. اکنون “باز” و اسباب بازی‌های دیگر باید او را سریع‌تر نجات دهند، وگرنه ممکن است او در ژاپن فروخته شود و دیگر نتوانند دوباره او را ببینند…

 داستان اسباب بازی 4 - زبان اصلی

داستان چهارمین قسمت این انیمیشن در ادامه قسمت های قبلی و چند سال بعد از اینکه اندی اسباب بازی های خود را به بانی داد، اتفاق می افتد. هنگامی که بانی در کارگاه هنر و مهارت یک اسباب بازی جدید به نام فورکی می سازد، وودی، باز و مابقی اسباب بازی ها با مشکل جدیدی روبرو می شوند. فورکی با یک بحران وجودی مواجه شده و درک درستی از اسباب بازی بودن ندارد. به همین خاطر، بقیه به او کمک می کنند تا یاد بگیرد چگونه یک اسباب بازی باشد. اما هنگامی که بانی و خانواده اش راهی یک سفر جاده ای می شوند، فورکی فرار می کند و وودی تلاش می کند که او را نجات دهد. این موضوع باعث می شود که وودی و فورکی در نزدیکی یک شهر کوچک از بقیه اسباب بازی ها جدا شوند. همزمان با اینکه باز و دیگر اسباب بازی ها تلاش می کنند که وودی و فورکی را پیدا کنند، وودی و فورکی در مغازه عتیقه فروشی این شهر کوچک با بو پیپ برخورد می کند. طولی نمی کشد که…

 داستان اسباب بازی 1 - زبان اصلی

“اندی” پسربچه ایست که کلی اسباب بازی دارد و بین آنها “وودی کلانتر” را بیشتر دوست دارد و با او بازی می‌کند. در جشن تولد اندی، او یک آدم فضایی به نام “باز لایتیر” هدیه می‌گیرد. حالا اندی باز را بیشتر از همه اسباب بازی‌ها دوست دارد. وودی در جمع اسباب بازی‌ها محبوبیت خود را از دست داده‌است و این امر باعث درگرفتن رقابتی شدید بین باز و وودی شده است…

 دختر ترسناک - زبان اصلی

آرکیا توی نگاه اول ترسناک به نظر میاد؛ آخه یک چشم نداره و ظاهرش شبیه بقیه دخترها نیست. بااین‌حال اون دختر خیلی باهوشیه و شجاعت زیادی توی وجودش داره. آرکیا و پدرش، توی یه سرزمین دورافتاده زندگی آرومی دارن. تا این‌که یه حادثه، همه‌چیز رو بهم می‌زنه. یه دانشمند شرور پدر آرکیا رو دستگیر می‌کنه و با خودش می‌بره؛ حالا آرکیا باید ترس‌هاش رو کنار بذاره، محل زندگی امنش رو ترک کنه و به سرزمین دیگه‌ای بره، به یه شهر بزرگ پر از آدم. درسا هم توی این سفر پراسترس همراهشه، شما هم باهامون بیاین.

 موریس شگفت انگیز - زبان اصلی

موریس عجیب‌ترین گربه‌ایه که توی عمرتون دیدین! اون نه‌تنها حرف زدن بلده، بلکه کلاهبرداره و با چند تا موش باسواد و یه پسربچه رابطه‌ی دوستی برقرار کرده و یه گروه ساخته. البته گروهشون گروه خوبی نیست، چون با هم مشغول کلاه‌برداری از مردمن. یه روز موریس و پسر و موش‌ها تصمیم می‌گیرن به شهر دیگه‌ای برن تا پول بیشتری به جیب بزنن، ولی می‌رن و می‌بینن ای دل غافل! هیچ غذایی توی این شهر پیدا نمی‌شه؟ خبری از موش‌های شهر هم نیست. یعنی غذاها و موش‌های شهر کجا رفته‌ن؟ موریس و گروهش و دختر شهردار سعی می‌کنن پرده از راز گم شدن غذاها بردارن. ما هم از درسا حواسمون بهشون هست.

 اوراین و تاریکی - زبان اصلی

توی دنیا هر کسی از یه چیزی می‌ترسه. اوریون هم از زنبورها، سگ‌ها، اقیانوس و سقوط از ارتفاع وحشت داره؛ ولی بزرگ‌ترین ترس این پسر تاریکیه! بله، اوریون از شب و تاریکی خیلی می‌ترسه و اصلاً نمی‌تونه باهاش روبه‌رو بشه. یه شب تاریکی به دیدن اوریون میاد و اونو با خودش می‌بره توی یه ترن خیلی بزرگ! ترن دور دنیا می‌چرخه و می‌چرخه تا به اوریون ثابت کنه توی شب چیزی برای ترسیدن وجود نداره! از درسا می‌شنوین هرچی زودتر بیاین با هم این انیمیشن رو ببینیم، چون هر کدوم از ما یه ترس خیلی بزرگ داریم که نمی‌تونیم باهاش روبه‌رو بشیم.

 پنجه های خشم - زبان اصلی

یه موجود شرور و وحشتناک زورشو جمع کرده تا شهر گربه‌ها رو نیست‌ونابود کنه! تو همین حال‌وهوا یه سگ ماجراجو و مهربون به اسم «هنک» وارد سرزمین گربه‌ها می‌شه. هنک کم‌کم تصمیم می‌گیره سامورایی‌شدن رو تجربه کنه و قهرمان شهر گربه‌ها باشه؛ یه معلم سخت‌گیر و عجیب‌وغریب هم جلوی پاش سبز می‌شه تا ازش یه سامورایی شجاع بسازه. ولی شما بگین، کدوم گربه‌ایه که چشم دیدن یه سگِ قهرمان رو داشته باشه؟ اصلاً خنده‌دار نیست قهرمان شهر گربه‌ها یه سگ باشه؟ همین می‌شه که یه جنگ پرسروصدا بین گربه‌ها و هنک راه می‌افته و غوغایی به پا می‌شه، اون سرش ناپیدا. گربه‌های شهر دست به هر کاری می‌زنن تا این سامورایی تازه‌کار رو سربه‌نیست کنن و هنک هم هیچ‌جوره دست از تلاش برنمی‌داره. حالا باید بست نشست همین‌جا توی درسا و دید کی شهر رو نجات می‌ده؟ پادشاهِ شهر یا هنکِ شگفت‌انگیز؟

 فرار مرغی: ظهور ناگت - زبان اصلی

برای یه سفر متفاوت آماده‌این؟ قراره ببریمتون توی یه جزیره‌ی آروم و خوش آب‌وهوا، پیش مرغ‌های دوست‌داشتنی. مرغ‌هایی که با سرگروهی یه زوج از دست آدم‌ها فرار کردن و توی جزیره یه زندگی آروم برای خودشون ساختن. زندگی توی جزیره خیلی خوب و باحاله، تا این‌که یه اتفاق عجیب اوضاع رو بهم می‌ریزه! دوباره سروکله‌ی آدم‌ها پیدا می‌شه و خطر بزرگی زندگی مرغ‌ها رو تهدید می‌کنه؛ باید فوری به خودشون یه تکونی بدن و جلوی مزرعه‌دارها وایستن. به نظرت می‌تونن؟ دستتو بده به درسا تا با هم بریم ببینیم.

 مهاجرت - زبان اصلی

خانواده‌ی اردک‌های وحشی توی نیوزلند زندگی می‌کنن؛ یه خانواده‌ی چهارنفره‌ی خوشحال. اسم پدر خانواده مکه و مادر پم، جوجه‌های بامزه‌شونم دکس و گووئن. پدر خانواده مرد محتاط و منطقی‌ایه که سال‌ها خانواده‌ش رو توی همین برکه نگه داشته تا از خطرها در امان باشن، ولی مادر خانواده زن بسیار ماجراجو و شجاعیه و دوست داره تمام دنیا رو ببینه. همه‌چیز از جایی شروع می‌شه که گله‌ی اردک‌های مهاجر به برکه‌ی این خانواده مهاجرت می‌کنن و با شوق و شور از مهاجرت و اتفاق‌های بامزه‌ش می‌گن. خلاصه مک بالاخره راضی می‌شه از برکه مهاجرت کنه، یعنی می‌تونه؟ ما درسایی هم نمی‌دونیم، بیا تا با هم ببینیم و لذت ببریم.